Loading

make me happy life is big show

بیشتر ما در برهه ای از زمان چنین موقعیت هایی را تجربه نموده ایم. به جای اینکه به شیوه ای واقعی عمل کنیم، به دیگران چیزی می گوییم که دوست دارند بشنوند و برخلاف ماهیت واقعی خودمان عمل می کنیم. به طور خلاصه غیرواقعی زندگی می کنیم. زندگی و کار به این صورت خسته کننده، ناامیدکننده و محدودکننده است. ضمناً ما را از دست یابی به پتانسیل واقعی مان هم باز می دارد. نقطه مقابل این مسئله، زندگی و کار به صورت اصیل و واقعی است. وقتی به خود اجازه می دهیم تا خودمان باشیم، می توانیم آزاد و رها از ایده ها و انتظارات دیگران زندگی کنیم و می توانیم جهت خود را در زندگی انتخاب کنیم.

واقعی بودن چیست، شامل چه چیزی است و چگونه می توانیم در زندگی خود واقعی تر به نظر برسیم.

به نظر می رسد به تعداد روان شناسان و فیلسوفان و عالمان و محققان، تعاریف متفاوتی از اصالت وجود دارد. با این حال، تعریف متداول این است که اصالت داشتن به معنی زندگی مطابق با ارزش ها و اهداف خود و نه مطابق با ارزش ها و اهداف دیگران است. به زبان ساده تر، اصالت یعنی پایبند بودن به شخصیت، ارزش ها و روح خود و در عین حال بی توجهی به فشارهای تحمیلی. وقتی اصالت دارید یعنی با خودتان و دیگران صادق هستید و مسئولیت اشتباهات تان را می پذیرید. ارزش ها، آرمان ها و اعمال تان با هم تناسب دارند. در نتیجه، به عنوان فردی حقیقی و اصیل شناخته می شوید و دوست دارید تا پیامدهای پایبند بودن به آنچه که فکر می کنید درست است را بپذیرید.

واقعی زندگی کردن همواره آسان نیست. گاهی اوقات پایبند بودن به آنچه که می دانید درست است، یعنی با جمعیتی مخالفت کنید. این کار یعنی غیرمتعارف بودن، خود را در معرض احتمال آسیب از طرف دیگران قرار دادن و انتخاب جهت سخت تر.

از یک سو این کار به معنی از دست دادن بعضی فرصت هاست. شما باید این مسئله را بپذیرید. با این حال، در بلندمدت محتمل است که فرصت های بسیار بیشتری برای تان فراهم گردد، فرصت هایی که برای کسی که بی ثبات، آشفته، مردد یا غیرواقعی است فراهم نباشد. زندگی واقعی داشتن، نسبت به پنهان کردن شخصیت حقیقی، ثمربخش تر هم هست.

مقالات مرتبط:

چگونه خودمان باشیم؟

جملات تاکیدی قانون جذب

کائنات چیست

وقتی واقعی زندگی می کنید، نباید نگران آنچه گفته اید یا نگفته اید، چگونه عمل نموده اید یا اینکه آیا کار درست را انجام داده اید یا خیر باشید. زندگی واقعی یعنی اینکه بتوانید به خودتان و انگیزه هایتان اعتماد کنید. واقعی بودن مزایای دیگری نیز دارد:

اعتماد و احترام: وقتی به خودتان پایبند هستید، نه تنها به قضاوت ها و تصمیم هایی که می گیرید اعتماد می کنید، بلکه دیگران نیز به شما اعتماد می نمایند. آنها به خاطر اینکه شما پای ارزش ها و باورهایتان می ایستید به شما احترام می گذارند.

اخلاق مداری: وقتی اصالت دارید، اخلاق مداری هم دارید. در انجام کارهای صحیح تردید نمی کنید، پس نباید هیچ گاه از خودتان انتقاد کنید. آن کسی که هستید، آنچه انجام می دهید و آنچه بدان باور دارید، همگی کاملا منطبق با یکدیگرند.

توانایی مقابله با مسائل: وقتی با خودتان و دیگران صادق باشید، به جای اینکه از مسائل طفره بروید یا اصلا آنها را نادیده بگیرید، قدرت و آزادی عمل برای مقابله سریع با آنها را دارید.

سنت دشمن خودخواهی ست؛ چرا که به پیشینیان این اجازه را می دهد که به جای ما تصمیم بگیرند. هیچ حق انتخابی ندارید، چه برسد به اینکه بخواهید «بیش از حد» به خودتان برسید. در ماه ژوییه هر سال باید یک هفته را توی کلبه ای در جنگل سر کنید چون پدر و مادرتان، و پدر و مادرشان، این کار را می کردند.

شما الان دیگر بزرگ سالی هستید که علاقه ی شدیدی به نوکی دارد و سواحل آمالفی را به کوهستان کتسکیل ترجیح می دهد، پس شاید وقت آن باشد که سنت خودتان را پایه گذاری کنید و دیگران را با آن آزار بدهید. به این می گویند «این به آن در». ولی شما که هیولا نیستید، یادتان است؟ پس وقتی سنت جدیدی را می سازید به نام وقت آزادم را هرطور که بخواهم سپری می کنم، می توانید خانواده تان را هم با سوغاتی های خوبی در سنت تان شریک کنید.

محقق ساختن پتانسیل ها: وقتی به خودتان اعتماد دارید و آنچه که فکر می کنید درست است را انجام می دهید، می توانید همه پتانسیل هایتان را در زندگی محقق سازید. به جای اینکه به دیگران اجازه دهید آنچه برای تان مناسب است را به شما اختصاص دهند، خودتان کنترل زندگی تان را به دست می گیرید.

اعتمادبه نفس و عزت نفس: وقتی واقعی و حقیقی هستید و کار درست را انجام می دهید، می توانید به خودتان اطمینان کنید که تصمیم درست را می گیرید. این امر به نوبه خود منجر به اعتماد به نفس و عزت نفس، خوش بینی و رضایت بیشتر از زندگی هم می گردد.

استرس کمتر: اگر هر روز آنچه را می گفتید که بدان باور داشتید، به خود پایبند بودید و مطابق با این امر رفتار می کردید، چه احساسی داشتید؟ خوشحالی و عزت نفسی که حس خواهید کردید را تصور کنید. خودتان بودن استرس بسیار کمتری نسبت به زمانی دارد که کسی دیگری باشید.

صداقت بخش مهمی از اصالت است. با این حال، بین صداقت و راستگویی با دیگران، تفاوت زیادی وجود دارد. دکتر هریت لرنر (Harriet Lerner) در کتاب The Dance of Deception بین این مفاهیم تمایز قائل می گردد. وی می گوید صداقت گاهی اوقات نشان دهنده افکار و احساسات سانسور نشده ماست، در حالی که حقیقت نیازمند ظرافت، زمان، مهربانی و همدلی با شخص دیگری است.

خویشتن دوستی چه اهمیتی دارد چرا باید خودمان دوست داشته باشیم؟ اگه خودمان را دوست نداشته باشیم آیا اتفاقی می افتد؟ وقتی خودمان را دوست داشته باشیم خودمان را همان گونه که هستیم بدون هیچ شرم، بهانه، یا نقابی دوست داریم احساس بهتری به همه چیز داریم و باعث میشه که شادی و خوشحالی به زندگی ما سرازیر شود ما وقتی خودمان را میبخشیم احساس بهتری داریم و احساس رضایت از زندگی بالاتر میرود.

باعث میشه که تمرکز ما به کارهایی که پیش رو داریم بالاتر برود داشتن کینه فقط باعث میشود که حال ما بدتر بشود و در گذشته مان بمانیم . کینه داشتن مانند این است که خودت سم بخورید وانتظار داشته باشید که دیگری بمیرد ما رها کردن را بلد نیستیم یاد گرفتیم که به زخم های عاطفی کهنه و داستان غم انگیز زندگی خود بچسپیم و فکر میکنیم که با ماندن درگذشته احساس بهتری داریم. فکر میکنیم که با این کار وقتی یک جایی هستیم حرفی برای گفتن داریم که بگیم چه اشتباهاتی انجام دادیم برای رهایی باید بپذیریم، تسلیم شویم و رخم های گذشته را رها کنیم.

باور کنید داشتن آن زخم ها کمکی به ما نمیکنند اگر زندگی کردن با اتفاقات گذشته باعث میشد که حالمان بهتر بشه تا حالا این اتفاق افتاده بود

ما باید سعی کنیم تا همواره نسبت به افراد پیرامون مان راستگو باشیم؛ چرا که بعضی افراد گاها صداقت بی رحمانه را تهاجمی، قضاوت نماینده و حتی خودخواهانه می دانند. صداقت سانسور نشده می تواند روابط و حرفه ها را هم به خطر بیندازد.

تعریف موفقیت برای هرکس متفاوت تر از فرد دیگری است زیرا فردی موفقیت را در آرامش داشتن می داند در حالی که فردی دیگر موفقیت را در پول و ثروت میبیند ولی به طور کلی می توان تعریف موفقیت را رسیدن به آن قله ای در نظر گرفت که در طول عمر در تلاش برای فتح آن هستیم.

در ادامه موفقیت را از جنبه های مختلف مانند موفقیت در کسب و کار ویا موفقیت در تحصیل و یا موفقیت در روابط به شما آموزش خواهیم داد همچنین ۱۰ گام برتر برای موفقیت را به شما آموزش خواهیم داد.

تعریف موفقیت برای همه ما یکسان نیست زیرا اگر فقط یک تعریف واحد و کلی راجب موفقیت وجود داشته باشد پس باید همه انسان ها یک مقصد داشته باشند. موفقیت را می توان فتح آن قله ای در نظر بگیریم که حاضریم برای آن شبانه روز هم از نظر ذهنی و هم از نظر بدنی کار کنیم موفقیت در کار و یا در دانشگاه و… نوعی از آن هستند.

موفقیت را بدین گونه معرفی کرده است که اگر فکر می کنید که موفقیت صرفا داشتن پول زیاد است، پس شما یک شکست خورده هستید.

درست است که موفقیت از نظر هر کس متفاوت تر از فرد دیگری است اما برای رسیدن به موفقیت در زندگی چهار چوب ها و قوانینی وجود دارد که می تواند ما را به آن برساند.

شاد بودن و موفق شدن هدف نهایی ماست به طور مثال فردی که به دنبال ثروت است می داند که اگر ثروتمند شود انسان شادتر و موفق تری خواهد بود. اگر درون خودتان را دقیق بررسی کنید خواهید دید که شما نیز از اعماق وجودتان مایل به موفق شدن و رسیدن به شادی دائمی هستید؛ فرقی ندارد چند سالتان است و یا کجا زندگی می کنید و چه شغلی دارید در هر صورت شما عاشق موفقیت و شادی هستید.

موفق شدن موضوعی فراتر از پول داشتن و پیدا کردن مشتریان جدید است. موفقیت واقعی به معنای این است که شما به دنبال علایق و آرزوهای خود بروید و هدفمندانه زندگی کنید. از لحظه لحظه زندگی خود لذت ببرید.

مقالات مفید:

فیزیک کوانتوم

خودارزیابی چیست؟

ارتعاش چیست؟

پاکسازی چاکراها

عامل موفقیت در زندگی چیست؟

عامل موفقیت در زندگی به طور کلی به دو دسته تقسیم می شود: دسته اول عوامل بیرونی مانند زور بازو، کار، توانایی و مهارت های فیزیکی و… و دسته دوم که به مراتب مهم تر از اولی هست مانند افکار، احساسات، توانایی و مهارت های ذهنی و… است. به اعتقاد ثروتمندان و افراد برتر جامع ۹۹ درصد عوامل داخلی و ۱ درصد عوامل بیرونی در موفقیت ما سهیم هستند.

گام اول هدف گذاری

در گام اول، شما باید مسیر موفقیت خود را ترسیم کنید. برای این کار، باید علائق خود را به خوبی بشناسید. قبل از دستیابی به هر گونه موفقیتی، شما باید فکر کنید و مشخص کنید که موفقیت برای شما چه معنایی دارد؟ ممکن است سالها زمان ببرد تا تشخیص دهید که از زندگی خود چه می خواهید؟ چه علایقی دارید؟

کدام ارزش ها و اهداف در زندگی شما اولویت دارند؟ با این کار، شما به زندگی خود معنا می بخشید و می توانید اهدافتان را مشخص کنید. اگر شما در تعیین اهداف و علائق خود مشکل دارید، از دوست صمیمی یا یکی از اعضای خانواده خود بخواهید به شما کمک کند

فهرستی از اهدافتان مشخص کنید

کارهایی که برای رسیدن به آنها باید انجام دهید را لیست کنید. مطمئن شود که هم اهداف کوتاه مدت و هم اهداف بلند مدت خود را لیست کرده اید. فراتر از اهداف مالی و شغلی خود فکر کنید. به موضوعاتی چون بهبود روابط خانوادگی، بهبود شخصی، ارتقای مهارت، یادگیری موضوعات جدید و تبدیل شدن به انسانی بهتر فکر کنید.

یک مهلت برای هر هدف تعیین کنید و متعهد شوید که در آن زمان به هدفتان دست پیدا می کنید. در تعیین اهداف خود، به یاد داشته باشید که اهداف شما باید مشخص، قابل اندازه گیری، قابل دستیابی، مرتبط با مهارتهای شما و زمان محور باشند. در ابتدای راه، اهداف خود را به هدفهای کوچکتر بشکنید ؛ مثلا اگر رویای جهانگردی را دارید، هدف خود را طوری تعیین کنید که تا چند سال آینده، پول پس انداز کنید و ۱۰ کشور دنیا را ببینید. بعد از رسیدن به این هدف، هدف بزرگتری برای خود تعیین کنید. در صورتیکه احساس میکنید در این زمینه به یک استاد نیاز دارید ناپلئون هیل یکی از بهترین هاست

گام دوم زندگیتان را هدفمند کنید

هدفمند زندگی کنید. برای رسیدن به آرزوهایتان و تبدیل شدن به انسانی که دوست دارید، شما باید به کارهایی که انجام می دهید، دقت داشته باشید. دائما از خودتان بپرسید: «این کارهایی که انجام می دهم، مرا به هدفهایی که در زندگی خود دارم می رساند؟»

اگر دائما احساس بی حوصلگی می کنید، مدام در گذشته هستید و روزهای خود را بیهوده سر می کنید، به این خاطر است که شما فراموش کرده اید چه فرد بزرگی هستید و چه اهداف بزرگی دارید.

باید مراقب وقت خود باشید. از زمانهای آزاد خود برای انجام کارهای مورد علاقه تان استفاده کنید تا انرژی شما بیشتر شود. مثلا به جای تماشای تلویزیون در آخر هفته، سرگرمی های دلخواه خود را انجام دهید یا به ملاقات شخصی که دوستش دارید بروید. فعالیتهایی که انجام می دهید باید برای شما جذاب و لذت بخش باشند. شما می توانید اوقاتی در روز را به تجسم خلاق آرزوهایتان اختصاص دهید و هیچ کار فیزیکی در آن زمانها انجام ندهید.

گام سوم به خود تعهد داشته باشید

به خود تعهد بدهید و به تعهدات خود وفادار باشید. تنها برنامه ریزی کافی نیست. شما باید به اهداف و قولهایی که به خودتان می دهید، متعهد باشید. هم چنین خوش قولی را در تعهداتی که به دیگران می دهید نیز رعایت کنید. اگر به کسی می گویید که کار خاصی را انجام خواهید داد، پس انجامش دهید. هم چنین اگر برای انجام کاری مطمئن نیستید، قول انجام دادنش را ندهید.

دوست خوب

کارما چیست

نظم در زندگی

تصویرسازی ذهنی

درباره توانایی ها و محدودیت های خودتان صادق باشید. از لغو برنامه هایی که با دیگران می گذارید، خودداری کنید. به خودتان تعهد بدهید و به آنها بچسپید! تعهداتتان را روی کاغذ بنویسید و آنها را در جایی آویزان کنید که می توانید آنها را ببینید. مطمئن شوید که تعهدات شما، باعث پیشرفت و حرکت شما به سمت اهدافتان می شود. هر از گاهی، اهداف خود را مرور کنید تا مطمئن شوید که آنها، شما را به مسیر درست هدایت می کنند.

به یاد داشته باشید که گذشته ناموجود هست و فقط اکنون است که واقعا وجود دارد. زندگی در اکنون جریان دارد. تلاش کنید تا افکار منفی را از ذهن خود بیرون کنید تا بتوانید از لحظه حال لذت ببرید. اگر فکر منفی به ذهنتان خطور کرد، به جای مقاومت در برابر آن، فکر را به عنوان یک اندیشه منفی بپذیرید و کنارش بگذارید.

مقاومت کردن در برابر افکار منفی، سبب قوت گرفتن آنها می شود. اگر هر روز تمرین کنید که از زندگی در اکنون لذت ببرید، میزان آرامش و شادی شما به تدریج بیشتر می شود. عادت کنید که موضوعات کوچک اطرافتان را ببینید. از احساسات خوب کوچک قدردانی کنید؛

مثلا حس گرمای خورشید روی پوستتان، احساس تماس پاهای خود با زمین، تماشای منظره های طبیعی و دیدن آثار هنری از جمله حس های خوب روزانه هستند. با اهمیت دادن به این حس ها، شما می توانید ذهن خود را به آرامش دعوت کنید و قدر تک تک لحظه های زندگی خود را بدانید.

زندگی خود را با دیگران مقایسه نکنید. متاسفانه، بسیاری از مردم موفقیت های خود را با موفقیت دیگران می سنجند! اگر می خواهید احساس خوشبختی و خوشحالی کنید، زندگی خودتان را فقط با ملاک ها و معیارهای خود ارزیابی کنید. خیلی ها عادت کرده اند که نقاط ضعف زندگیشان را با نقاط قوت زندگی مردم مقایسه کنند.

به یاد داشته باشید که برخلاف تصور شما، در زندگی افرادی که آنها را شاد و خوشبخت می دانید، ناراحتی، ناامیدی و مشکلات وجود دارند و در پشت پرده زندگی آنها وجود دارد. شاید شما هرگز این ناراحتی ها را نبینید ولی وجود دارند.

برای ترک این عادت، استفاده از شبکه های اجتماعی را محدود کنید و به خودتان یادآوری کنید که زندگی هر کس، چالش ها و سختی هایی دارد. به جای مقایسه خود با افرادی که به نظر بهتر از شما هستند، خود را با انسانهای پایین تر مقایسه کنید و درصدد کمک به افراد ناتوان، فقیر و بیمار کنید. با انجام کارهای خیر، میزان شادی و اعتماد به نفس شما بیشتر می شود.

گام ششم قدردان نعمت های زندگی باشید

نعمت هایی که در زندگی خود دارید را بشمارید و سپاسگزار باشید. اگر همواره تمرکز خود را روی نداشته هایتان بگذارید، همواره احساس ناراحتی و کمبود می کنید. به جای تمرکز روی آنچه ندارید، روی داشته های خود تمرکز کنید و زمانی از روز را برای قدردانی کردن بابت داشته های خود صرف کنید. از موضوعات ظاهری فراتر بروید و از خدا بابت موضوعات والاتر مانند سلامتی، عشق، خانواده و دوستان، همسر، لحظات شاد و آرامشتان سپاسگزاری کنید.

شما باید به موفقیت های بیرونی نیز دست پیدا کنید. برای این که به موفقیت برسید؛ گاهی لازم است در زمینه موردنظر خود آموزش ببینید. مطالعه و آموزش دیدن، به شما دانش، مهارت و اعتبار می بخشد تا حداکثر توانایی را برای رسیدن به اهدافتان به دست آورید. آمارها نشان داده است که هرچه بیشتر آموزش ببینید، می توانید پول بیشتری به دست آورید و به جایگاه بهتری برسید. منظور از آموزش، حضور در دانشگاه نیست. برنامه های آموزشی و کارگاه ها نیز می توانند باعث ارتقای مهارتها و دانش شما شوند. یادتان باشد همواره از آموخته های جدید خود لذت ببرید.

Credits:

Created with images by klimkin - "flower life yellow flower" • jarmoluk - "apple books still life"